رفت
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
tavassoliyan
poem




دلم از سایبانش پر زد و رفت

به سوی آشیانش پر زد و رفت

همان گاهی که دیدش چشم او را

به سوی پرنیانش پر زد و رفت

در آن لحظه که خود را آشنا دید

به سوی آستانش پر زد و رفت

نمیدانم چه با خود گفت آن دم

که سوی آسمانش پر زد و رفت

دگر خوابی ندارد این دل من

به سوی ساکنانش پر زد و رفت

به امید وصال اوست هر شب

به شهر عاشقانش پر زد و رفت



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 14:45 ::  نويسنده : miss tavassoliyan